۵ این کیست که بر محبوب خود تکیه کرده، ازصحرا برمی آید؟
۶ مرا مثل خاتم بر دلت و مثل نگین بر بازویت بگذار، زیرا که محبت مثل موت زورآور است و غیرت مثل هاویه ستم کیش میباشد. شعله هایش شعله های آتش و لهیب یهوه است. ۷ آبهای بسیار محبت را خاموش نتواند کرد و سیلها آن را نتواند فرو نشانید. اگر کسی تمامی اموال خانه خویش رابرای محبت بدهد آن را البته خوار خواهندشمرد.
۸ ما را خواهری کوچک است که پستان ندارد. به جهت خواهر خود در روزی که او راخواستگاری کنند چه بکنیم؟ ۹ اگر دیوار میبود، بر او برج نقرهای بنا میکردیم. و اگر دروازه میبود، او را به تخته های سرو آزادمی پوشانیدیم.
۱۰ من دیوار هستم و پستانهایم مثل برجهااست. لهذا در نظر او ازجمله یابندگان سلامتی شدهام. ۱۱ سلیمان تاکستانی در بعل هامون داشت و تاکستان را به ناطوران سپرد، که هر کس برای میوهاش هزار نقره بدهد. ۱۲ تاکستانم که از آن من است پیش روی من میباشد. برای توای سلیمان هزار و برای ناطوران میوهاش، دویست خواهدبود.
۱۳ ای (محبوبه ) که در باغات مینشینی، رفیقان آواز تو را میشنوند، مرا نیز بشنوان.